درباره‌‌ی فرهنگ به چه‌کار می‌آید (به روایت مدرسه دوباتن)

آنچه عموماً به انجام دادنش تشويق نمي‌شويم – و درواقع چيزي که با جديت ما را از انجام دادنش دلسرد مي‌کنند – ايجاد ارتباط بين آثار فرهنگي و آمال و آرزوها و مشکلات زندگي خودمان است. هر تلاشي براي يافتن تسکين، دلگرمي، بينش يا اميد شخصي در آثار غني فرهنگي بلافاصله حمل بر کاري مبتذل و حتي زننده مي‌شود. گويا قرار نيست ما، به‌خصوص اگر آدم‌هايي جدي باشيم، مواجهات فرهنگي را فرصتي براي آموختن ببينيم. از يک طرف، بر اهميت و ارزش فرهنگ اصرار مي‌ورزيم و از طرف ديگر، تعاملمان را با فرهنگ به رابطه‌اي نسبتاً مؤدبانه، مهارشده و اصوالا آکادميک محدود مي‌کنيم. آثار بزرگ فرهنگي و هنري تقريباً هميشه براي رهايي، تسلي و نجات روح مخاطبانشان به وجود آمده‌اند. اين آثار هريک به طريقي با هدف تغيير دادن زندگي آدم‌ها خلق شده‌اند. ما به مظاهر فرهنگ در اطراف خود نياز داريم، چراکه براي دستيابي به تعادل و کمال، ضعيف و کم‌توان هستيم. بايد آهنگ‌ها، فيلم‌ها، کتاب‌هاي تاريخ و تابلوهاي درست و خوبي در اختيارمان باشد تا ما را از تسليم شدن در برابر خشم و خطا مصون نگه دارند.

آخرین محصولات مشاهده شده