درباره‌‌ی فرستنده (زویی واشینگتن)

زويي در روز تولد دوازده سالگي‌اش نامه‌اي از طرف مارکوس، پدر واقعي‌اش، دريافت مي‌کند. مارکوس از زمان تولد زويي توي زندان بوده و مادر و ناپدري زويي هم بهش اجازه نمي‌دهند با او در ارتباط باشد. زويي که کنجکاو شده با مارکوس حرف بزند، برايش نامه مي‌نويسد و... از طرفي ترور، صميمي‌ترين دوست زويي، پشت سرش بدگويي کرده. زويي از اين موضوع خيلي ناراحت است و حالا باهم قهر کرده‌اند زويي چگونه مي‌تواند به پدرش کمک کند و او را از زندان نجات بدهد؟ دوستي‌اش با ترور چه مي‌شود؟ آيا مي‌تواند او را ببخشد و دوستي‌شان را از سر بگيرند؟

آخرین محصولات مشاهده شده