اين چيزي که امروز دنياي عزيز ما رو رنج مي‌ده، اگه سرِ يه آدم بياد، به زبون خيلي ساده مي‌گن طرف فلج شده. همه‌تونم حتماً مي‌دونين که اين وضعيتِ خيلي ناگوار، و مصيبت‌هايي که داره، فقط با درماني قابل علاجه که ممکنه طرف رو تا پاي مرگَم ببره. حالا ما با دنيامون چي‌کار مي‌کنيم؟ بهش جوشونده بابونه مي‌ديم. همه مي‌دونيم که اين جوشونده ‌نه عوارض خاصي داره و نه فايده‌اي. عوضش درد نداره. با خودمون مي‌گيم يه جوشونده بهش مي‌ديم و صبر مي‌کنيم... فابيان در سال 1931منتشر شد، دو سال پيش از به‌قدرت‌رسيدن هيتلر. لحنِ کنايي و هجوآلودِ کِستنر و موقعيت خاص قهرمانش، ياکوب فابيان، به او اين امکان را مي‌دهد که با روايتِ سال‌هاي احتضار جمهوري وايمار، در بحبوحه رکود اقتصادي و بيکاريِ فراگير، فشارهاي روحيِ ناشي از بحران‌هاي اجتماعي و کشمکش‌ِ خصمانه احزاب سياسي، تصويري بي‌واسطه و پيشگويانه از آلمان ملتهب آن سال‌ها ارائه کند که گام‌به‌گام به‌سوي افروختن جنگ بزرگِ بعدي پيش مي‌رود.