درباره‌‌ی عمویم جمشیدخان (مردی که باد همواره او را با خود می‌برد)

جمشيدخان به ياد دارد كه تا وقتي در آسمان بوده، كمونيست بوده است، ولي همين كه روي پشت‌بام مكانيكي مي‌افتد، ديگر كمونيست نيست... بادي كه جمشيدخان را از جنوب به شمال مي‌برد، گذشته او را از حافظه‌اش مي‌زدايد. بعدها هم هربار كه باد او را برمي‌دارد، با سقوط بر سطح زمين، دگرگوني بزرگي در او به وجود مي‌آيد و توهمي ژرف و ديوانه‌وار در درونش شكل مي‌گيرد... با هر سقوطي هم، بخشي از خاطراتش فراموش مي‌شود. بخشي ديگر رنگ مي‌بازد؛ طوري كه گاه احساس مي‌كنم نوشتن زندگي‌نامه چنين شخصيت بي‌حافظه‌اي، كار بيهوده‌اي است...

آخرین محصولات مشاهده شده