درباره‌‌ی طبیعت انسانی

در واپسين روز سال 1999، فرانسه در چنگال طوفاني سهمگين گرفتار آمده که گويي خبر پايان کار جهان را با خود آورده. الکساندر در مزرعه‌ي خود در ناحيه‌ي «لوت»، جايي که به‌همراه سه خواهرش بزرگ شده، انزوا گزيده است، به نظر مي‌رسد بيش از هر چيز از آمدن ژاندارم‌ها در هراس است. تک‌وتنها در دل شبي سياه، پايان دنيايي ديگر را خواهد زيست، واپسين روزهاي يک زندگي دهقاني منسوخ، که از دوران کودکي براي او تغييرناپذير مي‌نمود. رابطه‌ي طبيعت و انسان کماکان رو به زوال مي‌گذارد. در اين ميان، کدام طرف است که کوتاهي کرده؟ در رمان ارزشمند طبيعت انساني، سرژ ژونکور، تقريبا سي سال از تاريخ کشور فرانسه را به تصوير مي‌کشد. تصاويري که پيشرفت‌ها، حيات سياسي، فجايع پياپي و کشمکش‌هاي زندگي مدرن را منعکس مي‌کند؛ فجايع و کشمکش‌هايي که به‌گونه‌اي سرسام‌آور سال‌هاي پاياني قرن بيستم را برجسته مي‌کند و ضربات آن بر پيکر خانواده‌ي فرانسوي وارد مي‌آيد. او با بازتاب تصوير کودکي خود در جهان معاصر، درست همچون تصوير راديوگرافي دقيقي، ما را از خطري که انسانيت‌مان را تهديد مي‌کند، به‌زيبايي آگاه مي‌کند، تا شايد اين‌گونه طبيعت بتواند برخي حقوق خود را باز پس گيرد...

آخرین محصولات مشاهده شده