در ادامه كتاب «محدوده مرگ» مي‌خوانيد: مترسك‌هاي شيطان‌صفت، الي كوكو و برايان را در دنياي اسرارآميز پشت مه اسير كردند. آن‌ها توانستند، به كمك هوش الي، از چنگ موجودي باستاني به نام مرد هميشه خندان بگريزند. حالا دو ماه از آن اتفاق مي‌گذرد. اولين روز تعطيلات زمستاني است و الي، كوكو و برايان با پدر و مادرشان به تفريحگاه كلبه شوكران مي‌روند. توفان شديدي به‌پا شده است و مجبور مي‌شوند تمام مدت در كلبه بمانند. با اين‌كه همه‌چيز در ظاهر عادي به‌نظر مي‌رسد، كوكو خيال مي‌كند توي جاده يك شبح ديده و الي هم مدام كابوس دختري سرمازده را مي‌بيند كه از او كمك مي‌خواهد. اما ساعت الي، كه قبلا آن‌ها را از مخمصه هزارتوي ذرت و مرد هميشه خندان نجات داده، اين‌بار هم به او هشدار مي‌دهد: مراقب باش...