درباره‌‌ی صدای دست ها

مري لمبرت هميشه در جزيره ي محبوبش مارتازو اين يارد احساس امنيت کرده است. پدر پدر پدربزرگ او مهاجري انگليسي و از اولين ساکنان جزيره ي ناشنوايان بوده و حالا بعد از گذشت صد سال بسياري از مردم آنجا از جمله ،مري ناشنوا هستند و تقريباً همه مي توانند با زبان اشاره باهم ارتباط برقرار کنند. مري هيچ وقت احساس تنهايي نکرده است. او به اصل و نسب خود افتخار مي کند؛ اما اتفاقات اخير تغييراتي را رقم زده است مرگ برادر مري خانواده شان را متلاشي کرده تنش ها بر سر مالکيت زمينها بين ساکنان انگليسي و و امپانواگ ها روزبه روز بيشتر مي شود و دانشمند جوان و حيله گري به اين اميد که منشأ ناشنوايي همه گير در جزيره را کشف کند به جزيره ي آنها آمده است. اشتياق ديوانه وار او براي پيدا کردن پاسخ به زودي مري را به يک نمونه ي زنده در آزمايشي بي رحمانه تبديل مي کند آن کلر لزوت که خود نويسنده اي ناشنواست با الهام از تاريخ واقعي جامعه اي ناشنوا در مارتاز و اين يارد در اوايل قرن نوزدهم داستاني جذاب برايمان روايت کرده است اين داستان کاوشي عميق در توانمندگرايي نژاد پرستي و استعمار است و خواننده را ترغيب مي کند تا در باورهاي قديمي ترديد کند و آنچه را که عادي تلقي مي شود زير سؤال ببرد.

آخرین محصولات مشاهده شده