بازي كردن در نقش پدر يا مادر به‌ويژه اگر قرار بر رعايت انصاف باشد گاهي سخت‌ترين كار دنياست چرا كه شايد آن‌ها فراموش مي‌كنند نوجواني خويش را و آن‌چه به‌نام جواني كردند! انصاف يعني رطب خورده را منع نكردن انصاف يعني لحظه‌اي در جاي فرزند قرار گرفتن و رفتن در حال و هواي او و هم‌سالانش نه نگاه از بالا به پايين و دستوري ! گاهي نياز است او را رها كنيم تا تجربه كردن تا عاشق شدن،‌ خطا كردن كه اگر غير از اين باشد شايد از آن سوي بام او را انداخته‌ايم با هزار افسوس برجامانده و لطمه‌اي كه شايد جبران شدني نباشد مثل شكستن يك شيشه مثل سوختن در تببي عاشقانه كه گاهي جبران ناپذير است! کتاب شيشه تب دار اثر مريم صناعي است به چاپ انتشارات شادان کتاب پيش رو در قالب داستاني خواندني به روابط ميان اعضاي خانواده و تاثيري که نوع رابطه افراد بر زندگي هر يک از آن ها برجاي مي گذارد پرداخته است. اين کتاب روايتي دارد از عشق، از سکوت، از نشنيدن و از ضرورت درک يکديگر. هدي و خانواده اش در يکي از خانه هاي قديمي بزرگ که هرگوشه ي آن در مالکيت خانواده اي است زندگي مي کنند؛ او روزهاي پاياني نوجواني را پشت سر مي گذارد و خود را براي آينده اي که انتظارش را مي کشد آماده مي کند؛ آيت پسر يکي از اهالي اين خانه است، کسي که هواي هدي را دارد تا آن جا که مادر و خواهر دختر به رابطه ي آن دو بدبين شده اند و تلاش مي کنند از ديدار آن ها پيشگيري کنند. اما درست در آخرين روز امتحانات هدي، آيت خودش را به او مي رساند و از احساس قلبي اش براي دختر مي گويد، از آينده اي که آن را با هدي مي خواهد و از ترس اين که مبادا دختر مورد علاقه اش را در روزهايي که مجبور است براي ادامه تحصيل و سربازي سپري کند از دست بدهد. آيت با حرف هايي که مي زند هدي را به دنيايي ديگر وارد مي کند و او را با کوهي از سوالات گوناگون مواجه ميسازد