دربارهی شورش تک نفره
وکيلي ميانسال سالها زندگي يکنواخت و بهقاعدهاي را سپري کرده و سرسپردهي جامعه بود است که ازقضا، روزي در مهماني شبانهي تولد ژنرال دوماچينسکي، ژنرال با افتخار تعريف ميکند که بيست سال پيش چهار کارگر شورشي را به چوب بسته و آنها را با شليک گلوله از پشت سر مثل سگ کشته است. وکيل که خود راوي کتاب است، سکوت ديگر مهمانان و قساوت دوماچينسکي را بر نميتابد و او را جنايتکار مينامد. همينجاست که درهاي جهنم به روي او باز ميشود.