درباره‌‌ی شهر ممنوعه

ويرجينيا وولف اولين کسي بود که به رابطه‌ خلاقيت هنري و امور روزمره اشاره کرد. وولف نوشت که قرن هفدهم هيچ شاعر مؤنثي ندارد چون «خواهر شکسپير» بيش ‌از حد گرفتار وصله‌پينه‌ جوراب‌ و سر زدن به غذا است. چند قرن بعد، نسل چندمِ بازماندگان «خواهر شکسپير»، به کمک پول، مي‌کوشند با به‌ کارگيري خدمتکار اين مشکل را حل کنند. ماگدا سابو، يکي از مشهورترين نويسندگان مجارستان، در رمان شهر ممنوعه نگاهي عميق به مناسبات متزلزل بانوي نويسنده و خدمتکارش مي‌اندازد، امري که پيش از او به ‌ندرت کسي به آن پرداخته است. اِمِرِنس، خدمتکار سالخورده، سوابق درخشاني دارد: قابل ‌اعتماد است، خيال ماگدا راحت است که او خانه را به آتش نمي‌کشد، و نيز از او گذشته است که معشوقه داشته باشد. مناسبات اين دو زن به وابستگي متقابلي مي‌انجامد. بين اين دو نبردي دايمي جريان دارد و «شب‌هاي ويرژيليِ مملو از عناصر رئال و سوررئال». کتاب با توصيف يک رؤيا آغاز مي‌شود و به پايان مي‌رسد: رؤيايي تب‌آلود، سايه‌ يک سايه… سابو جوايز متعددي دريافت کرده است، از جمله جايزه‌"کوشوت «Kossut»، که مهم‌ترين جايزه‌ ادبي مجارستان است، و «جايزه‌ نويسنده‌ زن خارجي»، كه در سال 2003 به ترجمه‌ فرانسوي شهر ممنوعه داده شد.

آخرین محصولات مشاهده شده