درباره‌‌ی شنیدم گوسفندی را بزرگی (فلیم‌نامه)

محوطه‌ي خرگاه. جنگل روز سلطان برافروخته و عصباني از اسب فرود مي‌آيد و بي‌وقفه قدم مي‌زند. ملازمان ركاب همه بي‌سروصدا پياده مي‌شوند و دهنه‌ي اسب‌هاي‌شان را به‌دست مي‌گيرند و ترسيده به سلطان نگاه مي‌كنند...

آخرین محصولات مشاهده شده