درباره‌‌ی شمال و جنوب

وقتي پدرش با وجداني بحران‌زده به كليسا پشت مي‌كند، مارگارت و خانواده به اجبار به ميلتون صنعتي و مشمئزكننده كوچ مي‌كنند. او آگاه از فقر و رنج كارگران كارخانه‌هاي نساجي، احساس شورانگيز عدالت اجتماعي در وجودش ريشه مي‌دواند. رابطه طوفاني‌اش با جان تونتون، صاحب يكي از اين كارخانه‌ها، آتش اين احساس را تندتر مي‌كند، بي‌آن كه بداند حقيقت نهفته در پس آن، عشق است يا نفرت.

آخرین محصولات مشاهده شده