درباره‌‌ی شعر زمان ما 12 (یدالله رویایی)

خواب ديدم: در بياباني دراز خاك راه از خون پايم رنگ شد از دو چشم ريخت زنجير سياه حلقه زد بر دستهايم، تنگ شد اختري آويخت بر سقف سپهر مار شد، پيچيد دور گردنم بر زدم فريادي: واي! ابري چو كوه غول شد، افتاد بر روي تنم

آخرین محصولات مشاهده شده