درباره‌‌ی شطرنج در باد

پاره اول تا حالا شده رد جوي آبي رو بگيرين و ببينين کجا مي‌ريزه؟ بهتون مي‌گم، فاضلاب! اگه به اين فاضلاب خوب دقت کنين کلي جونور ريز و درشت توش دست و پا مي‌زنن و زندگي مي‌کنن. تعجب‌آوره اما حقيقت داره، تو عمق فاضلاب، زندگي به صورت ديگه‌اي جريان داره و اون جونورهاي ريز و درشت به اين نوع زندگي عادت دارن، مثه من و خيلي‌هاي ديگه. عادت! پاره دوم چه سال‌هاي وحشتناکي! از قصه‌هاي صفحه‌ي تو وحشتناک‌تر! اون‌قدر نقش بازي کردم که خودم رو هم فراموش کردم. تصور کن زني رو به قول فروغ اون هم در آستانه‌ي فصل سرد، در غاري پر از قنديل و يخ، به دنبال کبريتي تا با شعله ناچيزش گوشه‌اي از زندگيش رو روشن کنه. من بچه مي‌خواستم اما شهامت دفاع از اين حس رو نداشتم، حس‌ها رو ازم گرفته بودن. نه… نه… خودم گرفته بودم، خودم اجازه داده بودم که اين حس‌ها رو ازم بگيرن و زنده به گور کنن!

آخرین محصولات مشاهده شده