اين کتاب درباره‌ي يک سوال بسيار قديمي است: چرا در دنيا شر و رنج وجود دارد؟ سوزان نيمن در اين کتاب نشان مي‌دهد که فيلسوف‌هاي بزرگ مدرن -از لايبنيتس گرفته تا کامو و آرنت- هرکدام به‌نوعي با اين پرسش درگير بودند. او بيان مي‌کند که نبايد فکر کنيم فقط الهي‌دان‌ها دنبال جواب اين سوال بودند؛ در واقع، خيلي از فيلسوف‌ها از همان زمان زلزله‌ي بزرگ ليسبون (????) تا امروز، دنبال اين هستند که بفهمند چرا اتفاق‌هاي بد براي آدم‌هاي خوب مي‌افتد يا چرا انسان‌ها مي‌توانند انقدر شرير باشند (مثل هولوکاست يا فجايع مدرن ديگه). نيمن در کتابش توضيح مي‌دهد که بعضي فيلسوف‌ها تلاش کردند شر را معنا کنند و بگويند که بخشي از نظم بزرگ‌تر جهان است؛ اما بعضي‌هاي ديگر گفتند اصلا نبايد سعي کرد شر را معنا يا توجيه کرد، چون اين‌کار باعث مي‌شود آن را کم‌اهميت جلوه بدهيم. به‌طور کلي، اين کتاب نشان مي‌دهد که فلسفه‌ي مدرن فقط درباره‌ي دانش و شناخت نبوده، بلکه درباره‌ي تلاش انسان براي فهم رنج و شر هم بوده است. اگر دوست داريد کشف کنيد متفکران بزرگ دنيا چطور با سخت‌ترين پرسش‌هاي اخلاقي روبه‌رو شدند، اين کتاب يک راهنماي خوب و عميق براي شماست.