پروفسور کريم پناه، ملقب به رزمنده، بنا به دلايل حرفه‎اي و خودخواسته، ترتيب سانحه‎ اي ساختگي را مي‎دهد و گزارشات رسانه‎ اي ايالت متحده آمريکا حاکي از خبر کشته شدن اين دانشمند جوان و نابغه در حين مأموريت است. او ناچار است با نام ديگري به وطن بازگردد و زندگي تازه ‎اي را تجربه کند و در عين حال، پيگير هدف اصلي‎ اش باشد، اما خبر ندارد هويت جديدش، پل ارتباطي چند جانبه‎ اي به گذشته دارد، گذشته ‎اي که مسير آينده و هدف زندگي شخصي او را عوض مي‎کند! آشنايي او با دخترک به ظاهر ساده‎ ي سفال‌گر در طول قصه شکل مي گيرد، دختر مرموز و کيمياگري که هيچ چيز نمي‎تواند آرامش دروني‌اش را بدزدد و وادارش کند تا واکنش‌هاي شتاب‌زده و بي‎خردانه نشان دهد! طولي نمي کشد که تمام هوش و حواس مرد جوان درگير شناخت ابعاد شخصيتي کيمياگر مي‎ شود و درهر قدمي که براي آشنايي بيشتر برمي‎ دارد، چالش نفس گير جديدي سر راهش سبز مي‎ شود که گل وجودي دختر کوزه‎‌گر در آن نقشي اساسي داشته است، رمان دوجلدي سکه‎ ي شانس، قصه‎ اي عاشقانه است و تقابل چهار عنصر وجودي؛ خاک، آب، هوا و آتش.