درباره‌‌ی سوی دیگر

چه خيرخواه است مرگ، و همه در گريز از او چه دست و پايي مي‌زنند! به دنبال نشانه‌هاي او، كنجكاوانه در هر چهره‌اي دقيق مي‌شدم، بوسه‌هايش را در هر چين و چروك ايام پيري كشف مي‌كردم. هر بار با چهره‌اي نو بر من عيان مي‌شد. چه خوشايند بود رنگ‌هايش! نگاهش چنان فريبنده و درخشان بود كه قوي‌ترين‌ها هم به ناچار تسليمش مي‌شدند. سپس نقاب از چهره مي‌كشيد و ميرنده او را عريان مي‌ديد، ميان تلالو الماس‌ها، ميان هزاران تراشه نوراني. آلفرد كوبين تصويرگر اتريشي و نماينده برجسته سمبوليسم و اكسپرسيونيسم، در اين تنها رمان خود، دنيايي فانتزي ـ ذهني را از بطن دنياي عيني استخراج مي‌كند و به آن شكل مي‌دهد. راوي خيالي داستان، كه او نيز طراح است، رويدادهاي هولناكي را از اقامت 3 ساله‌اش در «سرزمين رويا» با دقتي موشكافانه روايت مي‌كند. جايي كه در آن خورشيد و ماه و ستاره هرگز ديده نمي‌شود، آسماني تيره و خاكستري بر آن سنگيني مي‌كند و ساكنانش در عين سود جستن از نيروي تخيل قوي، ذهني آشفته و مشوش دارند. «سرزمين رويا» در مبارزه دو نيروي اصلي هستي، شوق مرگ و شور زندگي، سرانجام به نابودي كشيده مي‌شود.

آخرین محصولات مشاهده شده