درباره‌‌ی سوفی نابغه

داستان رمان «سوفي نابغه» درباره دختر دانش‌آموزي به نام سوفي سايمون است كه در كلاس سوم تحصيل مي‌كند و بسيار باهوش است. او دو ساله بود كه الفباي روسي را از اول به آخر و به عكس از حفظ مي‌گفت. سوفي در اوقات فراغت، درس حسابان مي‌خواند و كرم‌هاي خاكي را عمل جراحي مي‌كند. اما پدر و مادرش دوست دارند او يك دختربچه معمولي باشد و با دوستانش بيرون برود و گردش كند. سوفي از همين سن كودكي و كلاس‌سومي‌بودنش به فكر پول درآوردن افتاده است. برخي از دوستانش با پدر و مادر خود مشكل دارند و سوفي مثل يك آدم بزرگ، مشكلاتشان را حل مي‌كند. اما در عوض پول مي‌گيرد. سوفي دختري باهوش و جدي است اما از جايي به بعد خودش به دردسر مي‌افتد چون ممكن است پدر و مادرش بفهمند كه او از راه حل مشكلات ديگران پول درمي‌آورد. مخاطبان اصلي اين كتاب كودكان گروه ج هستند. عناوين بخش‌هاي رمان «سوفي نابغه» به اين ترتيب است: نابغه‌اي با يك مشكل، علامت‌ها و ليسه‌هاي شيشه‌پاك‌كن، پيراناها و فروشگاه‌هاي حيوانات خانگي، كلاه‌هاي خيلي زشت، لمور در جشن تولد، دانشنامه سوفي سايمون براي…، دستور تهيه آبنبات بوآي ماداگاسكاري. در قسمتي از اين رمان مي‌خوانيم: سوفي گفت: «بايد پياده شوم.» بعد به زانوي اوئن زد و ادامه داد: «لطفا تكان بخور.» اوئن گفت: «اما من به كمكت احتياج دارم!» سوفي آه كشيد و پرسيد: «چرا از دوستت كمك نمي‌خواهي؟ همان دختر مو فرفري. شايد فكري برائت بكند.» در اتوبوس جيرجيركنان باز شد. راننده پياده شد تا ماشين‌ها را رد كند. سوفي همچنان اوئن را هل مي‌داد و راهش را باز مي‌كرد، اوئن گفت: «جوليا كمكم نمي‌كند. خيلي گرفتار است. مي‌خواهد براي روزنامه مدرسه گزارش تهيه كند.» سوفي پرسيد: «روزنامه؟» و آن‌قدر سريع نشست كه روي اوئن افتاد. سوفي تكان نمي‌خورد. فقط به بالاي سر اوئن خيره شده بود. اوئن گفت: «اوم، سوفي؟» رفتار سوفي غيرعادي بود. به علاوه، شلوار اوئن داشت چروك مي‌شد. اوئن دوباره گفت: «سوفي؟» سوفي چشمانش را باز و بسته كرد و گفت: «گفتي جوليا دنبال گزارش خبري است؟» اوئن گفت: «آره، براي روزنامه مدرسه. اما فقط تا دوشنبه مهلت دارد و بعيد است موفق شود. تازه، نمي‌تواند گزارش را تايپ كند. آخر هفته گذشته، پدرش مجبورش كرد ماشين تحريرش را توي حراج خانگي بفروشد. پانزده دلار بابتش گرفت.» چشمان سوفي مثل هندوانه گرد شدند.

آخرین محصولات مشاهده شده