درباره‌‌ی سفیدی مرگ‌بار

با مراجعه‌ جوان روان‌پريشي به نام بيلي به دفتر کورمورن استرايک، براي تقاضاي کمک در زمينه‌ بازرسي، جنايتي که گمان مي‌کند در کودکي شاهدش بوده است، آرامش ذهني استرايک به هم مي‌ريزد. اگرچه بيلي آشکارا مبتلا به بيماري رواني است و نمي‌تواند جزئيات عيني چنداني را به ياد بياورد، صميميت انکارناپذيري در شخصيتش و ماجرايي که بازگو مي‌کند، وجود دارد. اما پيش از آن که استرايک بتواند پرسش‌هاي بيش‌تري مطرح کند، بيلي با هراسي ناگهاني پا به فرار مي‌گذارد. استرايک و رابين الاکوت، دستيار سابق و شريک کنوني‌اش، در تلاش براي کشف حقيقت ماجراي بيلي، راه پر پيچ و خمي را پيش مي‌گيرند که از پس‌کوچه‌هاي لندن مي‌گذرد، تا مخفيگاهي در دل پارلمان پيش مي‌رود و به عمارت زيبا اما شرارت‌آميزي در مناطق روستايي مي‌رسد. در مسير هزارتو وار اين بازرسي، زندگي خود استرايک نيز چندان هموار و خالي از دردسر نيست: شهرت نوظهورش در مقام کارآگاه خصوصي، ديگر به او اجازه نمي‌دهد مثل سابق به فعاليت‌هاي پشت صحنه بپردازد. از سوي ديگر، ارتباطش با دستيار سابقش تيره و تارتر از هر زمان ديگر است. وجود رابين در عرصه‌ حرفه‌اي براي استرايک بي‌نهايت ارزشمند، اما رابطه‌ شخصي‌شان بسيار پيچيده و مستلزم دقت و ملاحظه‌ بسيار است.

آخرین محصولات مشاهده شده