درباره‌‌ی سرباز رنگ‌پریده و 6 داستان دیگر (مجموعه داستان)

شرلوك هلمز شخصيتي داستاني است كه شهرتش از شهرت خالق خود، سرآرتور كانن دويل، فراتر رفته است. كارآگاهي كه نفس كار برايش اهميت زيادي دارد. او هرگز به دنبال كارهاي آسان و پيش پا افتاده نيست و پرونده‌هايي را مي‌پذيرد كه پيچيده‌اند و گشودن راز نهفته آن‌ها تلاش و دقت و تفكر بسيار مي‌طلبد. به همين دليل هرگاه پليس رسمي بريتانيا، اسكاتلنديار، در حل معماي پرونده‌اي جنايي درمي‌ماند دست به دامان او مي‌شود تا او با قابليت‌هاي خارق‌العاده‌اي كه دارد گره از كارشان بگشايد. چراغ راه او عقل است و در تمامي مراحل حل معما و يافتن عامل جنايت از گردآوري شواهد گرفته تا استنتاج منطقي از مسير عقلاني خارج نمي‌شود. شايد محبوبيت زياد هولمز در ميان خوانندگان به اين دليل باشد كه او علاوه بر كارداني و تيزهوشي وجدان بيداري نيز دارد و همواره نگران است كه مبادا اقدامات او گناهكاري را به عقوبتي شديدتر از آنچه سزاوار آن است گرفتار كند چنان كه در داستان "ابي گرنج" خطاب به واتسن مي‌گويد: «ترجيح مي‌دهم پليس انگلستان را دست به سر كنم تا وجدانم را زير پا بگذارم» و گاهي حتي به قانون نيز نگاه انتقادي دارد و اجراي خشك قانون را هنر نمي‌داند و در جايي از همين داستان با توجه به آن كه پليس رسمي نيست خطاب به واتسن مي‌گويد: «من حق دارم قضاوت كنم.»

آخرین محصولات مشاهده شده