درباره‌‌ی گرگی به نام پرسه

در تاريكي آغاز شده و هرچه مي داند را از بيني اش آموخته است.تيزپا را مي گويم!دلش مي خواست پا از محدوده امن خود فراتر بگذارد و به آن سوي تاريكي برود؛به سوي نور!به سوي بوهايي كه حتي اسمشان را هم نمي دانست!اكنون او بايد بين ماندن و رفتن يكي را انتخاب كند:ماندن در همان غار قديمي با همان بوي آشناي خانه يا رفتن در مسيري كه سخت و طولاني است.آيا آنقدر شهامت دارد كه راهي مسيري جديد شود و با سختي ها بجگند؟آحر مي داني؟گرگ ها مي توانند با بعضي چيزها بجنگند و با بعضي،نه.

آخرین محصولات مشاهده شده