درباره‌‌ی سایه درختان کاغذی

بهروز سر تكان داد دومين ملاقات او و ياسمن گوشه ي همان كتاب فروشي جور شده بود و آنجا بود كه فهميد او برخلاف صورت محجوب و ساده اش كه به شدت فريبنده بود هم جسور است هم حراف هم نترس...

آخرین محصولات مشاهده شده