درباره‌‌ی سالامبو

ماتو گامي برداشت؛ لوح سنگي در كف تالار به زير پاشنه‌هايش سست شد و هم در آن دم گويهاي بلورين به گردش و ديوان به غرش درآمدند؛ نوايي پر الحان و زنگدار، همچون گلبانگ ارغنون فلك، برخاست؛ روح پر غوغاي تانيت پر پر گشته برون مي‌ريخت. وي، كه همچون تالار پيكري زفت داشت، نزديك بود بازوان بگشايد و از جاي برخيزد. ناگهان، ديوان پوزه‌ها را بستند و گويهاي بلورين از چرخش باز ايستادند.

آخرین محصولات مشاهده شده