درباره‌‌ی زنی در آینه

خانه‌هاي قديمي هميشه داستان‌هايي براي گفتن دارند. داستان عشق‌هاي به ثمر رسيده و نرسيده، رازهاي آشکارشده و رازهايي که تا ابد پوشيده خواهند ماند، و ترس... داستان ترسهايي که نسل به نسل و سينه به سينه روايت شده‌اند. زني در آينه داستان عشق است و راز و ترس؛ داستان نفريني که با خشت خانه و سلول ساکنانش در طي نسل‌ها آميخته شده است. نفريني از سر عشقي نافرجام که هر بار و در هر نسل يکي از اعضاي خانواده اسير آن مي‌شود. داستان سه زن از سه نسل و طرز برخوردشان با عشق و ترس و جنون؛ زناني با نقش‌هاي اجتماعي مختلف که هر کدام به روش خود با ترس و عشق و رازهايش روبه‌رو ميشود. ربکا جيمز، نويسند? استراليايي اين کتاب که به گفت? کاربران گودريدز، داستاني جذاب و خواندني به سبک گوتيک نگاشته است، خواننده را وامي‌دارد تا، بي اينکه بتواند کتاب را زمين بگذارد، پيگير اتفاق‌هاي آن باشد. در قسمتي از کتاب ميخوانيم: قبل از آنکه ببينمشان صدايشان را مي‌شنوم. صداي فريادشان از آن سوي تپه مي‌آيد، اسمم را صدا مي‌زنند، جادوگر خطابم مي‌کنند. با سيخ‌ها و مشعلي که در دست دارند مي‌آيند، با دهان‌هاي سرخ و نيات شومشان. مي‌گويند بايد بترسم اما ترس همراه خودشان است. ترس در وجودشان رخنه کرده. من که نيازي به آنها ندارم. ترس آخرين لحظه به جانشان مي‌افتد.

آخرین محصولات مشاهده شده