دربارهی زمانی که همخانه داوینچی بودم (بچهمحل نقاشها 1)
چه حالي پيدا ميکني اگر لاي دستنوشتههاي مرموزِ داييات اين نوشته را پيدا کني؟
در زندگي هر آدمي گاهي پيش ميآيد که آدمهاي بزرگي سرِ راهش سبز شوند. من خودم سرِ راه آدمهاي بزرگ سبز ميشدم. يکي از اين آدمهاي بزرگ «لئوناردو داوينچي» بود.
«ماني» و باقي بچههاي فاميل اين را لاي دستنوشتههاي «داييسامان» پيدا ميکنند و پيش خودشان فکر ميکنند دايي عجب آدمِ خيالبافي است! مگر ميشود او سرِ راه داوينچي سبز شده باشد و بعد هم با همخانه شده باشد؟ بين دايي و داوينچي اقلاً چهارصد سال فاصله زماني است! اما طبق ادعاي دايي سامان، او و داوينچي با همديگر کلي ماجرا داشتهاند. آيا دايي سامان راستي راستي داوينچي را از نزديک ديده و در خانه او زندگي کرده؟ بچهها اولش مطمئن نيستند، تا اينکه با يک سرنخ به رازِ داوينچي و دايي سامان و سرنوشت «ژوکوند» پي ميبرند.
كد كالا | 101902 |
زبان | فارسی |
نویسنده | محمدرضا مرزوقی |
سال چاپ | 1397 |
نوبت چاپ | 7 |
تعداد صفحات | 152 |
قطع | رقعی |
ابعاد | 14.3 * 20.8 * 1 |
نوع جلد | شومیز |
وزن | 168 |
تاکنون نظری ثبت نشده است.