درباره‌‌ی ریسک

او برعکس آزاد حتي با وجود درشت بار کردن طرف نگاهش با دقت و مهرباني همراه بود اصلا مگر ميشد دختر باشي و وسط جهنم…. و يک مردي که خوب ميدانست زيادي مرد است بيايد يک تنه تو را نجات دهد و دلت نلرزد اصلا همين يک کار کافي بود که تمام عمر ضربان قلبش براي مردانگي اين مرد برود چه برسد براي بعدش که چطور او را به مکان امني رساند و تيري را با همه نابلدي هاش بيرون کشيد و حتي بعد تر چطور مردانه ترسش را ديد و جوري دقيق برنامه چيد که حتي يک ذره حال بد نداشته باشد دختر بود دقيقا دختري با يک دنيا احساس و عاطفه….

آخرین محصولات مشاهده شده