درباره‌‌ی ریتم تفکر

بين اكنون و گذشته، ديدارپذيري و ناديدارپذيري، احساس و ايده، ارتعاشي در كار است ـمرلوـ پونتي فيلسوف چنين مي‌انديشد. شعر مالارمه، نقاشي سزان، نثر پروست و موسيقي دبوسي در معرض پديده‌شناسي مرلوـ پونتي، چشم انداز تازه‌اي از تلقي ما از هنر را رقم مي‌زنند. آثار اين هنرمندان ـ به مصداق سكوت در شعر، عمق در نقاشي، خاطره در ادبيات، و ريتم در موسيقي ـبا دو مضمون عمده‌ي مرلوـ پونتي متاخر، يعني «رابطه‌ي بدن و جهان» و «فرآيند بيان» محك مي‌خورد. ريتم تفكر نه درباره‌ي فلسفه است و نه درباره‌ي هنر، بلكه به بحث از قلمروي مي‌پردازد كه اين دو در آن به ارتعاش در‌مي‌آيند. مرلوـ پونتي مي‌نويسد: «معناي فلسفه همان معناي تكوين و پيدايش است. در نتيجه نمي‌تواند خارج از زمان ارزيابي شود، و هنوز هم روشي از بيان به‌شمار مي‌آيد». فلسفه سر‌وكارداشتن مداوم با متن‌هاست، رجوع مكرر به مفاهيم است و تفكر دوباره از طريق خود روند بيان، بياني كه هرگز به پايان نمي‌رسد. ... اين عملكرد فلسفه همواره بايد از طريق ريتم تفكر نمايان شود و ما با اين روش است كه مي‌توانيم از مرلوـ پونتي بياموزيم. او مي‌نويسد :«هنر و فلسفه توليدات خودسرانه‌ي عالم روح يا فرهنگ نيستند، بلكه هر دو ارتباط با منشاء وجود به معني دقيق آفرينش‌اند. وجود چيزي است كه ما را به آفريدن دعوت مي‌كند تا بتوانيم آن را تجربه كنيم».

آخرین محصولات مشاهده شده