درباره‌‌ی رویای انتقام

كنار قبر خودش چمباده زد و براي خود طلب آمرزش كرد و با انگشت حروفي را كه روي سنگ قبر كنده بودند لمس كرد. براي آنكه صداي قهقه‌اش بلند نشود ناچار زبانش را گاز گرفت.كمي آن طرف‌تر چشمش به 1 قبر تازه افتاد.گوركن‌ها بعد از آماده كردن قبر،بيل‌ها را در خاك فرو كرده و رفته بودند،دلش مي‌خواست يكي از بيل‌ها را بردارد و قبر جفري شاپين را نبش كند،در تابوت را بالا بزند و قيافه سابقش را از نزديك تماشا كند...

آخرین محصولات مشاهده شده