درباره‌‌ی رویاهای رام نشده امپراتور و آنجلو ماه بر ترک اسب پیر (3 نمایش‌نامه)

صحنه: قهوه‌خانه «جنت»؛ حوالي فردوسي! چپ و راست صحنه، تخت‌ها (يا ميزها و صندلي‌ها) با فواصلي منظم چيده شده‌اند و به صورت پلكاني با يكديگر اختلاف ارتفاع دارند. هرچه به عمق صحنه مي‌رويم، پله، پله، ميزها بالاتر مي‌روند. در عمق صحنه ـ در تاريك روشن محو آن ـ بساط قهوه‌چي است. سماور و رديف قليان‌ها و حضور محوي از خوراكي‌هايي كه شايد قهوه‌چي در قهوه‌خانه‌اش به مشتريانش ارائه مي‌كند! هرچه هست، يك قهوه‌خانه است؛ آشنا و غريب! حضور عناصري كه بتواند در عين آشنايي، فضا را ويژه‌تر كند و كمي غريب بنمايد، بد نخواهد بود. ميان دو رديف چپ و راست تخت‌ها (يا ميز و صندلي‌ها)، راهرويي است كه عبور افراد از آن، ديده خواهد شد. نزديك‌تر از هر چيز به تماشاگر، پيش روي صحنه، حوضچه‌اي پر آب است. به ميزها جداجدا و در خلوتش سر خواهيم زد. شايد كه نور در اين خلوت و طراحي آن به مددمان بيايد. همين!

آخرین محصولات مشاهده شده