درباره‌‌ی روز درگذشت

روز درگذشت، نه انعكاس ملايم يك اتفاق معمولي، كه ترجمان روايي كه رخداد ويژه است؛ پوشيده در بستر چشم ديدارهاي هر روزه كه گاه توالي و تكرارشان در زيست روزمره، ما را ترغيب به غفلت از تامل بر آن مي‌كند. داستان هم‌چنان كه خودآگاهانه خواننده را در فرآيند شكل‌گيري خودروايي و درون‌كاوي مفاهيم زمان و هويت هم دست مي‌كند؛ هم‌زمان گشايش مجالي است جهت مشاهده وجهي متفاوت از نگرش و كنش‌ورزي نويسنده نسبت به تجارب زيسته‌اش در عين حال كه به ريختار، نقش و انگاره‌هاي داستاني سخت متاثر از مضمون‌ها و وقايع جريان طبيعي زندگي است؛ هم او، همزمان گاه به اين الگوي موروثي ادبي بي‌اعتناست چنان كه اغلب فرصتي جهت ره بردن به رويكردي پرسش مدارانه و معناگرايانه‌تر مي‌باشد؛ به ويژه آن‌جا كه زبان متناظر به منظومه‌اي از مفاهيم و تركيب‌هاي متفاوت است، اين ترديد در سنت (روايي / بلاغي) كهن بارزتر مي‌شود. وانگهي، زبان زاينده و مجرد است و عرصه معنا تنگ نيست و كوشش‌هاي اين چنين زباني در خور ظرفيت زبان است. مضمون‌پردازي و تعبيرآفريني در داستان نيز چه آن‌جا كه به اقتضاي سرشت ادب داستاني از زبان مردم مايه مي‌گيرد و چه آن‌جا كه خود در رسوخ الگوهاي بديع كلامي به بطن جامعه هم دست و هم داستان مي‌شود، زمينه‌ساز جولان انديشه است.

آخرین محصولات مشاهده شده