درباره‌‌ی رمان تاریخی

در " رمان تاريخي" لوكاچ به طرح ديدگاه و آراي مختلفي درباره‌ دوره‌ها‌ي مختلف رمان تاريخي، و به شرح و نقد رمان‌هاي " نماينده‌" اين دوره‌ها و زمينه‌هاي تاريخي ـ اجتماعي شكل‌گيري آن‌ها مي‌پردازد. لوكاچ ضمنا در مقدمه‌هايي كه بر اين كتاب نوشته، روش‌شناسي خود را شرح داده است و چنان كه مي‌دانيم، در اينجا هم تكيه‌ اصلي او نه بر محتواي رمان‌هاي تاريخي بلكه بر شكل و فرم آن‌هاست. از اين رو به نظر او صرف پرداختن به مسائل فرودستان يا صرف بيان مبارزات مبارزان ضدفاشيسم و نفي جباريت هيتلر، لزوما به آفرينش اثر والا و ماندگار نمي‌انجامد. لوكاچ... بنا را بر اين مي‌گذارد كه انسان موجودي است جامع و هنگام بررسي او بايد همه‌ ابعاد وجودش را اعم از اجتماعي، سياسي، زيستي، اقتصادي و از اين قبيل در نظر گرفت و فرو كاستن وجود او به يكي از اين ابعاد كار اشتباهي است. عامل اين فروكاهي سرمايه‌داري است. به عقيده‌ لوكاچ، نويسنده‌ رمان بايد همان قاعده‌اي را رعايت كند كه حماسه‌پرداز عصر كهن در نظر هگل رعايت مي‌كرد... در واقع، او هم بايد انسان را در كليت خود نشان دهد و هم جهان او را در اين كليت. به اين معني كه بايد هنگام تجسم شخصيت خاص هر فرد به آن ابعادي از وجود او بپردازد كه در عين حال جنبه‌ كلي و عام هم دارند و از طرف ديگر به تجسم كليه‌ ابعادي بپردازد كه در حيطه‌ اجتماع و فرهنگ و سياست زندگي او را مي‌سازند، بر آن تاثير مي‌گذارند يا دگرگونش مي‌كنند. لوكاچ فرق ميان موپاسان يا فلوبر را با نويسنده‌اي مثل تولستوي در همين مي‌بيند. يعني آن دو برخلاف تولستوي زندگي فرد را به حيات شخصي‌اش محدود مي‌كنند. در " رمان تاريخي" لوكاچ به جرياني اشاره مي‌كند كه طي آن انقلاب فرانسه، جنگ‌هاي انقلابي و صعود و سقوط ناپلئون براي اولين‌بار تاريخ را به يك تجربه‌ توده‌اي تبديل مي‌كند. اين آگاهي جديد تحول يافته نويسندگان را واداشت تا درباره‌ اين مسئله تامل كنند كه جهان معاصر چگونه شكل گرفت. يكي از محصولات اين تامل بر فرايند‌هاي تاريخي، رمان تاريخي بود. با اين تعاريف ممكن است تصور كنيم لوكاچ دارد به نويسندگان حكم مي‌كند كه چگونه بنويسند و درباره‌ چه بنويسند... اما نبايد فراموش كنيم كه لوكاچ بيشتر درباره‌ شكل حرف مي‌زند تا درباره‌ي محتوا. بر اين اساس، به نظر مي‌رسد اثر او تا حدي هم يك بوطيقاست.

آخرین محصولات مشاهده شده