درباره‌‌ی رقص در خاکستر

جرعه اي از قهوه اش نوشيد و به آتـش گداخته ي شومينه نگاه انداخت سال ها از آن اتفاق گذشته بود اما هنوز در تنبيه خودش پافشاري مي کرد و نمي خواست نقاب سرسختي را از چهره اش بردارد. قراري را که آن زمان با خودش گذاشته بود خوب به خاطر داشت به خودش قول داده بود هر زمان که موفق به اخذ مدرک پزشکي اش شد به دخترهايي که روح لطيفشان ناجوانمردانه مورد تاخت و تاز وسوسه و هوس حيوان صفتان قرار گرفته و زخم تقدير خط به چهره ي زندگي شان انداخته، کمک کند و دست ياري اش را دريغ نکند هر چند اين کمک و ياري کوچک و غير قانوني باشد.

آخرین محصولات مشاهده شده