درباره‌‌ی دوشنبه‌ی اگزیستانسیال (جستارهای فلسفی همراه با یادداشتی از امیل چوران)

پيش از آن‌که ژان پل سارتر، آلبر کامو و سيمون دو بووار «اگزيستانسياليسم» را در فرانس? پس از اشغال گسترش دهند، يک «تفکر اگزيستانسيال» وحشي‌ تر و غريب‌ تري وجود داشت که نويسندگان و فيلسوفاني همچون لف شستوف، نيکالاي برديايف و بنژامن فوندان نمايند? آن بودند. از اين ميان سازش‌ ناپذيرترين، جدلي‌ ترين و تغزلي‌ ترين انديشه از آنِ فوندان بود. فوندان با نوشتن در فرانس? ده? 1930، در معرض تهديد توأمانِ جنگ و فاشيسم که در افق نمايان مي‌ شدند، شورمندانه به مسائل سياسي و فلسفي زمان? خود پرداخت. نزد او اضطراب، نوميدي و امر ابزورد کليشه‌ هايي اگزيستانسياليستي نبودند، بلکه مسائل حياتي‌ اي بودند که کل هستي‌ اش را درگير مي‌ کردند. در گفت و گو با ديگر متفکران اگزيستانسيال (سارتر، کامو، هايدگر و ياسپرس) و سوررئاليسم و مارکسيسم، فوندان فلسفه‌ اي خلق کرد که تراژديِ وجودِ فردي را در مرکز خود داشت. او در‌ عين حال که تيزبينانه از ستم سرمايه‌ داري آگاه بود، اعتقاد داشت يک نظام اجتماعي عادلانه‌ تر فرد را از بار متافيزيکيِ مرگي ناگزير، گذشته‌ اي لاعلاج، يا محدوديت‌ هايي که قوانين سخت جبرگراييِ علمي بر آرزوهاي انسان تحميل کرده‌ اند نخواهد رهاند. فوندان با تکيه بر کي‌ يرکگور، نيچه و داستايفسکي، در تقابل با پذيرش امور آنچنان که هستند، طغيان عليه مرگ و ضرورت را موعظه مي‌کرد.

آخرین محصولات مشاهده شده