دربارهی دستنوشتههای گمشده
تابوت آماده شده بود، و نجار آن را سوار ارابه دستي کرد تا به مأمور کفن و دفن مرده تحويل دهد. هوا تيره و باراني بود. مردي مسن از چهارراه خيابان ظاهر شد و کنار تابوت ايستاد، عصايش را روي آن تکيه داد و درباره صنعت ساختوساز تابوت صحبت کوتاهي کرد. زني که با کيف خريد از خيابان اصلي پايين ميآمد با اين آقاي مسن برخورد کرد، دوستش را شناخت، مدت کوتاهي ايستاد. از داخل مغازه، شاگرد نجار بيرون آمد تا از استادش چند سؤال بکند. صورت زن نجار از پنجرهاي که روي کارگاه قرار داشت با طفل نوزادي که در دستانش بود ديده ميشد. در پايين خيابان، نجار با پسربچهاي به آرامي صحبت ميکرد، و آن آقا و خانمي که کيف خريد به دست داشت هر دو به هم نگاه کردند و لبخند زدند. گنجشکي که اشتباهاً تصور ميکرد بايد چيزي براي خوردن در آنجا پيدا شود، روي تابوت نشست و شروع به جستوخيز کرد. سگي در کنار چرخهاي گاري بو ميکشيد.
ناگهان صداي بلندي از زير درپوش تابوت برخاست و ضربهاي به آن خورد. پرنده با هراس از روي تابوت پريد و در اطرافِ گاري به شدت بالبال زد. سگ با خشم عوعو ميکرد و از همه بيشتر هيجانزده بود، انگار اين وظيفهاش بوده که حادثه را پيشبيني کند و از قصورش در اينباره ناراحت و دلخور شده بود. جنتلمن پير و دوست مغازهدارش به کناري پريده و دستانشان را باز کرده بودند. در يک خيزش ناگهاني، شاگرد نجار روي تابوت نشست.
كد كالا | 260405 |
زبان | فارسی |
نویسنده | فرانتس کافکا |
مترجم | بهمن یغمایی - ستاره یغمایی |
سال چاپ | 1400 |
نوبت چاپ | 1 |
تعداد صفحات | 128 |
قطع | رقعی |
ابعاد | 14.7 * 21.3 * 0.5 |
نوع جلد | شومیز |
وزن | 156 |
تاکنون نظری ثبت نشده است.