درباره‌‌ی دست خدا مارادونا

من هم لابد تغییر کرده‌ام. اخلاقم که حتما تغییر کرده. خودم فکر می‌کنم بعد از رفتن موسی افتادم به سرازیری. حالا که چهل را پر کرده‌ام، می‌فهمم عصبی‌تر شده‌ام. دور چشم‌هایم کدر و تاریک شده‌اند. یکی دو تا خال گوشتی روی گردنم درآمده. نمی‌دانم سن‌وسال است، جنگ و قحطی و بدبختی است، فشار مدرسه است، یا رفتن موسی، یا کم‌محلی این آقای نادری. اصلا تحویل نمی‌گیرد. با دست پیش می‌کشد و با پا پس می‌زند.

آخرین محصولات مشاهده شده