درباره‌‌ی در کمال خونسردی

همه طوطي را مسخره مي‌کنند، طوطي‌اي که وقتي او هفت سالش بود به رؤياهايش بال گشوده بود؛ بچه‌اي دورگه، منفور و متنفر از بقيه، که توي پرورشگاهي در کاليفرنيا زندگي مي‌کرد که راهبه‌ها اداره‌اش مي‌کردند –زناني کفن‌پوش و سخت‌گير که به‌خاطر خيس کردن رختخوابش شلاقش مي‌زدند. بعد از يکي از همين کتک‌کاري‌ها بود، همان که هرگز نمي‌توانست فراموشش کند که طوطي پيدايش شد، وقتي خواب بود آمد، پرنده‌اي «از مسيح بلندتر، زرد مثل گل آفتاب‌گردان»، فرشته‌اي جنگجو که راهبه‌ها را با منقارش کور کرد، چشمانشان را بلعيد، درحالي‌که «طلب مرحمت مي‌کردند» سلاخي‌شان کرد، بعد به‌آرامي او را از زمين بلند کرد، در آغوشش گرفت و بال گشود و او را به خود به «بهشت» برد. کاپوتي يکي از کساني بود که براي اولين‌بار ژورناليسم را به اثر هنري ارتقا داد. «در کمال خونسردي» اثري است که از نظم و دقتي فوق‌العاده برخوردار است و بيش از آن، از تعادل. همچون تراژدي‌هاي يوناني، حکايتي است ظريف و مرثيه‌دار از تقدير بشر، و همچون رمان‌هاي کلاسيک فرانسوي استاندال و فلوبر، غني است و پربار، هم از نظر وسعت نظر هم از نظر ژرفايش. (باب کولاچِلو)

آخرین محصولات مشاهده شده