دربارهی درخت چوب آهنی (ماجراهای اسپایدرویک 4)
موجود گفت: ((هيسسسس.)) چشمهايش را بست و سرش را براي صدايي كه جارد نميتوانست بشنود، تكان داد. بعد بغل جارد پريد و دست قدرتمندش را دور گردن او حلقه كرد. جارد به عقب كشيده شد...
محصولات مرتبط
10 %
10 %
10 %
10 %
10 %
10 %
10 %
10 %
10 %
10 %