درباره‌‌ی دختر کابوس‌ها (2)

چند ماه از زماني كه شبح آنا كارلوف دروازه‌اي به سمت جهنم را در زيرزمين خانه‌اش باز كرده ودر آن ناپديد شده بود، گذشته است. اما كاس لووود، شكارچي اشباح، نتوانست او را دنبال كند. دوستان كاس به او ياد‌آوري كردند كه آنا خودش را فدا كرد تا او بتواند زندگي كند؛ نه اين‌كه در حسرت ديدن آنا، نيمه مرده ونيمه زنده اين طرف و آن طرف برود. كاس مي‌دانست حق با آن‌هاست، اما در نظر كاس، هيچ دختر زنده‌اي نمي‌توانست با مرده‌اي كه عاشقش بود، برابري كند. اكنون كاس به هر جا كه نگاه مي‌كند، آنا را مي‌بيند... بعضي وقت‌ها در خواب و بعضي وقت‌ها هم در كابوس‌هايي كه او را از خواب مي‌پرانند. اما مشكلي جدي وجود دارد...به نظر مي‌رسد آنا دارد شكنجه مي‌شود. كاس نمي‌داند زماني‌كه آنا در جهنم ناپديد شد، چه اتفاقي برايش افتاد، اما مي‌داند كه آنا مستحق عذابي كه مي‌بيند نيست.آنا بيشتر از يك بار كاس را نجات داده بود . اكنون نوبت كاس است كه آنا را نجات دهد.....

آخرین محصولات مشاهده شده