درباره‌‌ی دختری که هیولا گریه می‌کرد (سایه وحشت 26)

هيچ كس حرف او را باور نمي‌كند! لوسي عاشق گفتن داستان‌هاي هيولاهاست. او آنقدر از اين داستان‌هاي خيالي براي دوستان و اقوام تعريف كرده بود كه همه از دست او خسته شده بودند. تا اين‌كه يك روز لوسي يك هيولاي زنده واقعي را كشف كرد. يك كتاب‌دار كه در جريان برنامه تحقيق تابستاني با او آشنا شده بود. چقدر بد كه لوسي قبلا يك عالمه داستان‌هاي تخيلي براي همه تعريف كرده بود. چقدر بد كه هيچ كس يك كلمه از حرف‌هاي او را باور نمي‌كرد. و چقدر بد كه هيولا او را خوب مي‌شناخت و پشت سر او راه افتاده بود.

آخرین محصولات مشاهده شده