درباره‌‌ی دخترک کبریت‌فروش و 53 قصه دیگر

اين داستان درباره ي دخترک کبريت‌فروش فقيري است که در سرماي منجمدکننده ي شب سال نو سعي دارد تا کبريت‌هايش را به مردمي که مشغول خريد هستند بفروشد، اما کسي به او توجهي نمي‌کند و او که در پايان شب يکه و تنها در خيابان باقي‌مانده است با روشن کردن تک ‌تک کبريت‌ها و ديدن روياهايش در نور آن ها در گوشه ي خيابان از سرما جان مي‌سپارد.

آخرین محصولات مشاهده شده