درباره‌‌ی داستان باغ‌وحش و رویای آمریکایی (نمایش‌نامه)

جري: من به باغ‌وحش رفته بودم. [پيتر اعتنا نمي‌كند] گفتم من به باغ‌وحش رفته بودم. آقا من به باغ‌وحش رفته بودم! پيتر: هان؟... چي؟... ببخشيد، با من بوديد؟ جري: من رفتم باغ‌وحش، و بعد پياده آمدم تا رسيدم اين‌جا. به طرف شمال آمده‌ام، نه؟ پيتر: [گيج] شمال؟ آره... من... اين‌طور فكر مي‌كنم؟ بگذاريد ببينم.

آخرین محصولات مشاهده شده