کتاب «خيلي دوستت دارم» درباره‌ي يکي از احساس‌هاي خيلي مهم هاپي کوچولوست. دوست داشتن و دوست‌داشته شدن. وقتي هاپي مي‌خواهد از خيابان رد شود کمي مي‌ترسد و مامان پنجه‌ي او را محکم مي‌گيرد. هاپي احساس امنيت مي‌کند. هاپي مي‌خواهد در پارک تند و سريع برود و بازي کند. اما مامان از او مي‌خواهد کمي منتظر شود تا روي بيني‌اش کرم ضد آفتاب بزند و کلاه لبه‌دار روي صورتش بگذارد تا آفتاب صورتش را نسوزاند. وقتي توي پارک از روي تاب مي‌افتد و دردش مي‌گيرد و به گريه مي‌افتد، مامان بغلش مي‌کند و پنجه‌اش را ناز مي‌کند. مامان و هاپي همديگر را خيلي دوست دارند و اين دوست‌داشتن را به هم مي‌گويند و با رفتارهايشان ابراز مي‌کنند. وقتي کسي را دوست داريم، به او مي‌گوييم. وقتي کسي دوستمان دارد، به ما مي‌گويد. دوست داشتن و دوست‌داشته شدن احساس خيلي مهمي است و در رفتارهاي افراد، بيشتر مشخص مي‌شود. آيا شما وقتي کسي را دوست داريد به او مي‌گوييد؟ چه کار مي‌کنيد که اين موضوع را نشانش بدهيد؟ مادر و کودک همديگر را خيلي دوست دارند. آنها اين احساس را چطور به هم نشان مي‌دهند؟ خيلي دوستت دارم يک جلد از مجموعه‌ي چهارجلدي احساسات من است. بقيه‌ي جلدها از اين قرارند: خيلي خوشحالم، خيلي ناراحتم، خيلي دوستت دارم. جين کنت از نويسندگان باتجربه کودک و نوجوان است. او انواع مختلفي از کتاب‌ها را براي کودکان و نوجوانان نوشته است. از کتاب‌هاي مقوايي و کتاب‌هايي همراه با فعاليت گرفته تا زندگي‌نامه‌ي شخصيت‌هاي تاريخي. سم والشو تصويرگر و نويسنده است و اخيرا به حوزه‌ي ادبيات کودک و نوجوان وارد شده و با نشرهاي متفاوتي همکاري داشته و کتاب‌هايش در امريکا، تايلند، استراليا، افرياقي جنوبي، فرانسه و انگلستان به چاپ رسيده است.