درباره‌‌ی خیال حلاج

نويسنده رمانِ خيال حلاج' شقاوت‌هاي روزگار خويش و شگفتي‌هاي مردم عصر خود را از رهگذر خيال در آينه حلاج به تماشا نشسته و خاطرنشان کرده که تاريخ با جلوه‌هاي ويژ? هر دوره‌اي اين حقيقت زباني سوفوکلس در آنتي‌گونه را به گونه‌اي متبلور مي‌کند: «عجايب بسياري در اين هستي هست؛ امّا هيچ چيزي شگفت‌انگيزتر از انسان نيست.» در اين رمان همانند کتاب هستي، دو نيروي خير و شرّ در کسوت قهرمان و ضدقهرمان در پيکارند. ضدقهرمان آن انديشه‌هاي هولناکي مانند نفرت، حسادت، آزمندي و سلطه‌طلبي را در اقتصاد کلبي زندگي حي و حاضر مي‌يابد و در تقويت آن‌ها مي‌کوشد تا زندگي وي نيرومندتر باشد. و قهرمانِ رمان نيز اگرچه حلاج قديس نمي‌شود؛ امّا براي وي و تا حدودي به‌سان او قرباني خشونت پندارهايي مي‌شود که همواره اصرار دارند تا فاصله خود را با حقيقت حفظ کند. درنهايت نويسند موفق مي‌شود خاطرنشانمان کند زندگي واقعي و خالي از شقاوت‌ها و قساوت‌ها در فراسوي خير و شرّ جستني‌ست.

آخرین محصولات مشاهده شده