درباره‌‌ی خون آشام

داستان کوتاه لرد بايرون که در ???? نوشتن آن را آغاز کرده بود ناتمام ماند و هرگز ادامه‌اش نداد. اما تصاوير قدرتمند آن الهام‌بخش جان پوليدوري، پزشک و همراه سابق بايرون، شد. او ايده‌ي اوليه‌ي بايرون را گرفت و آن را به داستاني کامل تبديل کرد. آن را بسط داد و شخصيت اصلي را، براساس مشاهداتش از بايرون و همچنين براساس شخصيت نابکاري که بايرون با نوشته‌هاي بي‌پرده و رسوايي‌هايش در روابط عاشقانه در ذهن عموم نقش بسته بود، ترکيب کرد. کتاب «خون‌آشام» اثر جان پوليدوري (John Polidori) را مي‌توان يکي از نخستين آثاري دانست که شخصيت خون‌آشام را از افسانه‌هاي عاميانه، به ادبيات مدرن وارد کرد و الگويي تازه از اين موجود شب‌زي را بنيان نهاد؛ الگويي که بعدها در آثار برام استوکر، آن رايج و ماندگار شد. پوليدوري، پزشک خصوصي لرد بايرون، اين داستان را در سال ???? نگاشت؛ درست در همان شب طوفاني‌اي که مري شلي نيز نوشتن رمان «فرانکنشتاين» را آغاز کرد. داستان «خون‌آشام» به‎نوعي محصول آن حلقه‌ي ادبي منحصربه‌فرد در تابستاني سرد و فراموش‌نشدني در ژنو است؛ زماني که نويسندگان بزرگ، از جمله بايرون، شلي و پوليدوري، تصميم گرفتند هرکدام داستاني ترسناک بنويسند. در اين روايت، با چهره‌اي تازه از خون‌آشام روبه‌رو مي‌شويم: نه صرفا موجودي وحشي و اهريمني، بلکه مردي اشرافي، جذاب و رازآلود که با ظاهري موقر در جامعه ظاهر مي‌شود اما در خفا، جان و روح ديگران را مي‌مکد. اين چهره‌ي دوگانه - ظاهر فريبنده و ماهيت ويرانگر - بعدها الهام‌بخش بسياري از شخصيت‌هاي خون‌آشام در ادبيات و سينما شد. اثر پوليدوري، فراتر از يک داستان ترسناک، تفسيري‌ست بر تاريکي‌هاي پنهان در دل جامعه‌ي متمدن؛ و تصويري‌ست از خطري که در دل فريبندگي و قدرت پنهان است. خواندن «خون‌آشام» براي مخاطبان علاقه‌مند به ادبيات گوتيک، اسطوره‌هاي مدرن و تاريخ پيدايش ژانر وحشت، تجربه‌اي کوتاه اما ماندگار است؛ روايتي که سنگ‌بناي يک سنت ادبي شد و هنوز پس از دو قرن، خون در رگ‌هايش جاري‌ست.

آخرین محصولات مشاهده شده