درباره‌‌ی خواب های پدرم

«از اينکه مي‌ديدم مادر مُرده، آن‌قدرها وحشت نکردم. حرف‌هاي ايو را به ياد داشتم که مي‌گفت جاودانه شدن تنها شادکاميِ واقعي است که کسي مي‌تواند آرزويش را در سر داشته باشد...» کتاب پيشِ رو رماني است که مي‌تواند به‌عنوان يک رمان جنايي متفاوت و عجيب، داستاني روان‌شناختي و خوفناک، حکايتي اخلاقي و يا روايت طعنه‌آميز و اهريمنيِ مردي خوانده شود که باور دارد ويژگي‌هاي شخصيتي و اعمالش دو مقوله جدا و متفاوت از يکديگرند. اين داستان کندوکاوي است در مقوله خير و شر و تمايل انسان به کشيده شدن به‌سمتِ شر. با اين حال چه کسي مي تواند بگويد پايانِ مخوف داستان واقعيت است يا خواب و رؤيايي ديگر؟

آخرین محصولات مشاهده شده