درباره‌‌ی خرمگس

«آرتور» در كتابخانه مدرسه الهيات در «پيزا» نشست و در بين انبوهي از نسخه‌هاي خطي سخنراني‌ها به جستجو پرداخت. عصر يك روز گرم ماه ژوئن بود. پنجره‌ها كاملا گشوده و كركره‌ها براي آن كه هوا خنك شود، نيمه بسته بودند. كشيش «مونتانلي» پدر روحاني و مدير مدرسه الهيات لحظه‌اي دست از نوشتن مطلبش برداشت تا با محبت نگاهي به آن سر مو سياه كه روي كاغذها خم بود، بيندازد: - نمي‌تواني آن را پيدا كني «كارينو»؟ عيبي ندارد. آن قطعه را بايد دوباره بنويسم. چه بسا آن قسمت كنده شده باشد و من تو را اين همه وقت به‌خاطر هيچي نگه داشته‌ام.

آخرین محصولات مشاهده شده