طبق معمول مهلت تحويل کتاب اندي و تري سر آمده و آقاي غول‌دماغ سرشان داد و بي‌داد راه مي‌اندازد که فقط تا ساعت پنج بعد‌از‌ظهرِ فردا فرصت دارند که کتاب را تحويل دهند. اندي به هول ‌و‌ ولا مي‌افتد که زودتر کتاب را بنويسند. اما تري مدام بازيگوشي مي‌کند و به جاي اين که فکر کتاب باشد، دنبال چيزهاي مسخره‌ي ديگري است که حرص اندي را در مي‌آورد: سفارش ميمون دريايي، رنگ‌کردن گربه‌ي جيل و تبديل آن به قناري، ساخت موز غول‌پيکر و حتي خوش‌و‌‌بش و عشق‌و‌عاشقي با يک پري دريايي خوشگل که سر از وان حمام درآورده تا بالاخره اين که سر‌و‌کله‌ي سوپر انگشت پيدا مي‌شود. سوپر انگشت چاره‌ي همه‌ي مشکلاتي است که انگشت‌لازمند! … داستاني سرشار از شوخي همراه با طنزي خوشايند و راحت و دلنشين. يک داستان بلند تصويري که همراه شدن تصاوير با آن لطفش را بيش‌تر مي‌کند. ماجراجويي ‌هاي خنده‌ دار و شخصيت ‌هاي بي‌نظير اين داستان هر چه بيش‌تر آن را به اثري بي ‌همتا تبديل کرده‌اند.