درباره‌‌ی خانم‌چه و مهتابی (نمایش‌نامه)

سامان: من سر اين چيزهاي پيش پاافتاده عصبي نمي‌شم. (يك تكه رنگ پرتاب مي‌كند.) فقط، گاهي از اينكه معاصر نسل خودم مي‌شم و تا سطح نقش‌هاي عمومي نزول مي‌كنم، چنان احساس بلاهتي به من دست مي‌ده كه بي‌اراده سيگار مو مي‌ندازم دهنم و عين آدامس شروع مي‌كنم به جويدن. ماهرو: به اين ترتيب، در جوار هنرمند عظيم‌الشاني مثل تو انگار سهم من خواندن يك ترانه كوچك باغي غمناكه. سامان: داري حال منو مي‌گيري مارو. ماهرو: اين يكي از آهنگ‌هاي درخواستي منه، يادت باشه استاد، من به هر چيزي كه بوي خاك منو بده...

آخرین محصولات مشاهده شده