درباره‌‌ی حکایت نعنا

دراز به دراز، بي‌گلپا، كه نا نداشت و خسته بود و پلك نمي‌زد از سر كسالت. مه روي پرچين‌هاي قنديل بود از سرماي اين روي اين روي برف. برف، علف فصل نداشت، توي آشوب مي‌اومد پاي دراز، دست كوتا..

آخرین محصولات مشاهده شده