درباره‌‌ی حاجی فیروز من

«فقط يك‌چيز مي‌خواهم؛ يك‌چيز تازه تا كمي سرگرم شوم!» راستش را بخواهيد، من هم هر چه برايش بردم. فايده‌اي نداشت؛ همه‌اش تكراري بود. آخرش مي‌دانيد چه كردم؟ صبح روز بعد، وقتي هنوز فرشته‌هاي ديگر در خواب بودند، زود از فرشتگي‌ استعفا دادم و آمدم به دنياي شما. و حالا مدام داستان مي‌نويسم، داستان‌هاي قشنگ و تازه، تا آن پسربچه‌ي غمگين خوش‌حال شود و ديگر هيچ‌وقت نگويد كه چيز تازه‌اي وجود ندارد.

آخرین محصولات مشاهده شده